باز نيمكتى خالى در گوشه پارك تنهاتر از هميشه ، اى كاش گيتار داشتم ، آهنگى غمگين ميزدم ، به ياد آخرين بوسه او ! سخت خراب ميشوم ، و باز از نو ، انگار كه دنيا كارى به اين افكار من نداشت ، كاش باران ببارد ، ولى باريدن باران هم دردى از من دوا نمى كند ، سر به زانو ميگيرم ، انگار روزهاست كه بيكسى همدمى خوب شده براى لحظه تنهائيم ، كه بود چه زود آمد ، چه زود رفت ، بايد گيتارى بخرم ، كه نواى گمشده قلبم را بنوازم ، آهنگى كه از ته قلبم غمگين باشد و سوزه اين قلب شكسته ام آرام گيرد . با تو بودن سودى نداشت و بى تو بودن .
:: برچسبها:
گيتار ,
نواى گمشده ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...